چرا پتومت؟ واقعا چرا؟ شاید این پرسش مطرح شود این روزها که جشنواره سینما حقیقت، در حال برگزاری است و هزارویک مساله جدی و مهم در مملکت و در خصوص سیاست و جامعه و اقتصاد وجود دارد چه لزومی دارد بروی سراغ دو شخصیت کارتونی خوشخیال که کلا هر کاری بخواهند انجام میدهند و دست آخر، خب خودتان بهتر میدانید که چه میکنند؟ اما رفتم سراغ آنها تا بگویم این همه جدیبودن خیلی هم خوب نیست. کمی خنده، کمی فانتزی هم نهتنها بد نیست، بلکه بسیار هم نیاز است. این گفتوگویی است با فرزند خالق پتومت؛ مارِک بنش که به همراه توماس آیزلت تهیهکننده کارهایش به جشنواره کودک و نوجوان اصفهان به این شهر تاریخی آمد و در هتل عباسی قراری گذاشتم با هردوشان و حاصلش – با همکاری بهمن نورایی به عنوان مترجم – چنین شد که میخوانید
پس ادامه مطالب را از دست ندهید
وقتی بعد از یک روز
شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ،
خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو
ازش میپرسیدی
وقتی
در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدر زنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید
از
صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد
و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب
به
صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی
وقتی
تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون
همیشه
آب را با بطری سر بکشید
وقتی
زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون
بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم
وقتی
با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت
زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید
همیشه
از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید
خاطرات
شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف
کنید
وقتی
با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید
او
را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا کنید و بعد بگید
ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست
این
مطلب فقط جنبه سرگرمی و طنز دارد،لطفا این روشها را به کار نبرید و
یا سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است
بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید
(برای بیان این معنا که
فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب المثل استفاده می شود)
در
گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود
نداشت، مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها
و زیرزمین ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند
آن
گاه کاسه ها و قدح های بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و
خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. کاسه ی
بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می
پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند
ولی
در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در
جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری
در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در
آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد
که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است،
ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و
لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد
بدین
ترتیب رفته رفته عبارت "زیر کاسه نیم کاسه ای است" به معنای وجود نیرنگ
و فریب در کار، در میان مردم به صورت ضرب المثل در آمده و در موارد وجود شبهه ای
در کار مورد استفاده قرار گرفت